chaleshe1400

چالش 1400 چیست؟

chaleshe1400

چالش 1400 چیست؟

واکنش معاون سیاسی دفتر روحانی به قطع رابطه ۴ کشور عربی با قطر

ایران > سیاست‌خارجی - همشهری آنلاین:
معاون سیاسی دفتر رییس جمهوری تاکید کرد: دوران ائتلاف‌سازی و برادر بزرگتری به پایان رسیده است و سلطه‌گری سیاسی، قبیله بازی امنیتی، اشغال و تجاوز نتیجه‌ای جز بی‌ثباتی در برندارد.

حمید ابوطالبی در صفحه شخصی خود در توییتر در واکنش به تحولات اخیر پیرامون قطر و تحرکات تازه عربستان سعودی، بحرین، امارات و مصر علیه دوحه این مطلب را نوشت.

وی اظهار داشت: زمان تحریم نیز به پایان رسیده و قطع رابطه دیپلماتیک، بستن مرزها، محاصره کشورها، اخراج از همان ایتلاف و... راه خروج از بحران نیست.

عربستان، امارات و بحرین اعضای شورای همکاری خلیج فارس روز دوشنبه به دنبال قطع روابط با دوحه اعلام کردند که مرزهای زمینی، دریایی و هوایی خود را با قطر عضو دیگر این نهاد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، بسته اند.

معاون سیاسی دفتر رییس جمهوری تاکید کرد: سوال این است که چگونه کشوری کوچک توانسته سرنگونی حکومت قانونی بحرین، حمایت از داعش و القاعده و افراط گری در صحرای سینا و شکاف در ایتلاف را رقم بزند؟

ابوطالبی تصریح کرد: شکاف و فروپاشی ایتلاف نخستین نتیجه رقص شمشیر در ریاض است؛ نمی توان یک جا با شمشیر رقصید و جای دیگر به معاشقه پرداخت جای برادر بزرگ تر عوض شده است.

معاون سیاسی دفتر رییس جمهوری افزود: عربستان، مصر، امارات و بحرین که در برابر کشوری کوچک به این میزان شکننده‌ هستند، راهی جز دمکراسی در داخل و گفت وگو در منطقه ندارند؛ عصر قبیله پایان یافته است.

مگر نمی‌گویید 2030 الزام‌آور نیست، پس چرا برایش حق تحفظ گرفتید؟/ اجرای سند 2030 دولت را عامل اجرایی غرب می‌کند

فیلم/ اظهارات رحیم پور ازغدی در مورد ماهیت سند 2030

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اجرای سند 2030 کشور را عامل اجرایی کسانی می‌کند که در نیویورک دستور می‌دهند، دولت اجرا می‌کند و حاکمیت ذیل دستورات آنان قرار می‌گیرد.

به گزارش مشرق، حسن رحیم‌پور ازغدی امروز در نشستی با موضوع «امام خمینی (ره) و راز  فعال‌سازی ظرفیت‌های مردمی» که در شهرک تاریخی مشهد دوست‌داشتنی برگزار شد، با اشاره به موضوع این نشست، اظهار کرد: از یک منظر، رهبران سیاسی در جوامع، می‌توانند پنج نوع رابطه و نگاه به مردم داشته باشند.

5 سیاست رابطه حاکمان حکومت‌ها با مردم

وی ادامه داد:اولین نگاه، نگاه سرکوب، توهین و تحقیر مردم است که 90 درصد حکومت‌های جهان با هر ایده‌ای که به آن تظاهر می‌کنند، معمولاً دیکتاتور و سرکوب‌گر هستند، نه تنها حقوق مردم بلکه نظر مردم نیز برایشان مهم نیست؛ رژیم‌های سلطنتی مثل رژیم شاه و بیشتر رژیم‌های منطقه همچون آل سعود، قطر و بحرین، از این دست حکومت‌ها هستند.

رحیم پور ازغدی به دومین نوع نگاه به مردم اشاره و عنوان کرد: سیاست دوم، حرکت اصلاحی در جامعه ولی جدا از مردم، به این معنا که مبانی فکری این باشد «به مردم امیدی نیست»، هیچوقت توده‌های مردم به قدر کافی آگاهی ندارند، هیچوقت انسجام و فداکاری نخواهند داشت، جامعه را باید اصلاح کرد اما بدون هیچ امید واقعی و بدون تکیه کردن به مردم؛ آنان مردم را غریقی می‌دانند که ما هم نجات غریق هستیم، این حرکت به نتیجه نمی‌رسد.

تفاوت عوام‌فریبی با عوام‌گرایی

وی افزود:  خط سوم، عوام‌زدگی و دنبال مردم راه افتادن است یعنی هروقت اکثریت مردم از کاری خوششان می‌آید، همان کار را انجام می‌دهند؛ برخی مردم‌گرایی را با عوام‌زدگی اشتباه می‌گیرند، عوام‌زده کسی است که خود را با هرچه جو باشد تطبیق می‌دهد، دنبال اصلاح مردم نیست، دنبال امربه‌معروف و نهی از منکر نیست، این فرد هرگز معتقد به انقلاب و اسلام نخواهد بود.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان این که پیرو این تفکر معتقد است مردم باید از من راضی باشند، پس هر کاری می‌خواهند بکنند، تصریح کرد: فرض کنید قرار است کودک خود را به پارک کودک یا کودکستان ببرید، در پارک کودک همه بچه ها آزادند فقط بازی و تفریح کنند، مراقبان فقط مراقبند که بچه آسیبی نبیند اما در کودکستان، یک ساعت بازی و تفریح داریم که جزء پروژه تربیت اوست، بخشی هم باید چیزی یاد بگیرند، کدام یک به نفع بچه است؟ بچه در پارک کودک باشد به نفعش است یا در کودکستانی که تفریح و آموزش باهم است؟

وی به بیان مثال‌هایی از جوامع غربی پرداخت و گفت: در بعضی جوامع مردم و دولت‌ها از چیزهایی راضی‌اند که تعجب می‌کنید، در هلند شنیده بودم مواد مخدر در مغازه‌های معمولی و کافی‌شاپ‌ها رسماً سرو می‌شود، در سفری که به هلند داشتم این موضوع را دیدم، اسم این حرکت را هم احترام به آزادی‌ها و حقوق بشر گذاشته اند و یا خیابانی در این کشور وجود دارد که دختران و پسران آرایش‌کرده مثل یک کالا پشت ویترین نشسته‌اند و قیمت دارند.؛ ظاهر این برخورد مردم‌سالاری است اما در باطن سوار بر مردم هستند.

«دموکراسی لیبرال»، بارزترین نمونه عوام‌فریبی

رحیم‌پور ازغدی به بیان چهارمین سطح برخورد حکومت‌ها با مردم اشاره و خاطرنشان کرد: عوام‌فریبی، سطح چهارم برخورد حکومت‌ها با مردم است به گونه‌ای که فضا را مملو از تبلیغات و جوسازی کنیم تا مردم گمان کنند همه چیز طبق نظر، رأی و روایت آنان پیش می‌رود اما در واقع طبق یک اولیگارشی و خواست اقلیت قدرتمند و ثروتمند اجرا می‌شود.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، دموکراسی غرب را بارزترین نمونه عوام‌فریبی دانست و گفت: بارزترین نمونه عوام‌فریبی، دموکراسی لیبرال است که در هشت کشور اروپای غربی و آمریکا که خود را نگران سلطنت مشروطه و جمهوریت می‌دانند دیده می‌شود؛ این شکل حکومت در اختیار چند کمپانی و شرکت‌های چندملیتی با هسته‌های مافیای خاص است که اختلاف دیدگاه‌ها در واقع هیچ تفاوتی در عملکرد ندارند، دموکرات به عراق و افغانستان حمله می‌کند، جمهوری‌خواه به یمن و سوریه؛ این دسته، حکومت‌های «مردم سوار» به اسم «مردم‌سالار» هستند.

سبک اسلامی و ولایت شیعی، پنجمین شکل ارتباط مردم با حکومت

این فعال فرهنگی، پنجمین شکل حکومتی را سبک اسلام و ولایت شیعی عنوان و تصریح کرد: اما پنجمین سبک، سبک امام راحل و انبیاء، سبک اسلام و ولایت شیعی است؛ در این تفکر، سرکوب و ظلم به مردم و ابطال حقوق مردم حرام است همانطور که پیامبر فرمودند «هرکس به مردم ستم کند به خداوند اعلان جنگ کرده، هرکس مردم را تحقیر کند، فقرا و مستضعفین را فراموش کند، خائن به ارزش‌های اسلامی است».

وی به سیره رفتاری امام راحل اشاره و عنوان کرد: زمانی که امام خمینی(ره) در نوفل‌لوشاتو اقامت داشتند، به همراهانشان می‌گفتند شما اینجا بخاری روشن می‌کنید اما مردم در ایران نفت ندارند، چنین روحیه دلسوزانه‌ای را امروز مقام معظم رهبری دارند، یک ریال از بیت‌المال برنمی‌دارند و حتی فرزندان ایشان نیز طلبه و مستاجر هستند.

رحیم‌پور ازغدی ادامه داد: مردم‌سالاری دینی یعنی نظر و ارزش‌های مردم در چارچوب ارزش‌ها؛ مردم‌سالاری دینی، قرآنی و اسلامی حقوق و کرامت مردم را در نظر می‌گیرد.

مردم‌سالاری دینی یعنی ارجحیت خواست مردم بر خواست مسؤولان

وی افزود: امام خمینی با جهاد مسلحانه مخالف نبود اما با جنگ چریکی مخالف بود، معتقد بود راه نجات ملت ایران جنگ مسلحانه و چریکی نیست بلکه باید مردم حرف زد تا خودشان تصمیم بگیرند چگونه عمل کنند، مردم را نمی‌شود به‌زور آزاد کرد و به‌زور انقلاب کنیم زیرا اگر چنین اتفاقی بیفتد، دوباره به وضعیت قبل برمی‌گردند پس باید مردم را آگاه کرد زیرا نمی‌توان مردم را حذف کرد، بر این اساس، انقلاب و حکومت اسلامی کار مشترک امام خمینی(ره) و امت بود.

عضو شورای انقلاب فرهنگی با اشاره به مخالفت امام خمینی(ره) با کشتن و ترور عوامل رژیم شاه، خاطرنشان کرد: امام راحل تا آخر گفتند با کشتن و ترور، رژیم شاه سرنگون نمی‌شود، اگر چنین اتفاقی می‌افتاد، بعد از شاه منافقین حاکم شده و شاید بدتر از شاه می‌شدند؛ بعد از انقلاب امام با مردم حرف زد و آن‌ها را آگاه کرد به‌طوری‌که در هیچ کجای دنیا بعد از براندازی حکومت، انتخاباتی برگزار نشد اما در ایران بعد از براندازی رژیم شاه امام خمینی انتخابات برگزار کرد و اصل رژیم را به رای مردم گذاشت.

وی با تأکید بر این که امام خمینی(ره) نمی‌خواست انقلاب و جمهوری اسلامی را به مردم تحمیل کند، تصریح کرد: اگر ملت به سلطنت رأی می‌دادند ایشان به قم باز می‌گشت اما همچنان با فساد سلطنت مبارزه می‌کردند.

رحیم‌پور ازغدی با بیان این که انتخاب خبرگان رهبری و نمایندگان مجلس و اعضای شورای شهر برعهده رأی ملت گذاشت شده، خاطرنشان کرد: کدام انقلاب تمام انتخابات را به رأی مردم می گذارد؟ با هر انتخابات مسیر کشور عوض می‌شود اما در کشورهای دموکراتیک اروپا و امریکا این اتفاق نمی‌افتد.

اگر مسؤولان از مردم فاصله بگیرند، یوم الله دیگری رقم خواهد خورد

وی عنوان کرد: امام خمینی جمهوری اسلامی را به مردم سپرد و به مسؤولان گفت اگر به وظایف خود عمل نکنید و از مردم فاصله بگیرید، آن روز یوم الله دیگری رقم خواهد خورد، مردم نمی‌گذارند حکومت اسلامی سقوط کند اما اگر مسؤولان بودند شاید تابه حال بیش از 10 بار کشور سقوط کرده بود.

این فعال فرهنگی اضافه کرد: مهندس بازرگان در اوایل انقلاب صراحتا اعلام کرده نگاهش با نگاه امام نسبت به مسائل جامعه زاویه دارد اما متاسفانه امروز برخی مسؤولان با نگاهی متفاوت از امام و انقلاب، در جایگاه‌های مدیریتی قرار می‌گیرند و خود را همسو با اهداف نظام، انقلاب و امام(ره) می‌دانند.

هر تنش و آشوب جدی از سوی مسؤولان به سمت جامعه سرازیر شده

وی خاطرنشان کرد: از ابتدای انقلاب تاکنون نیز هر تنش و آشوب جدی که نظام را تهدید کرده، از سوی مسؤولان بوده که با دعوا و یقه‌گیری بین خود و یا با رفتارهای اپوزوسیونی مشکلات را به سمت جامعه سرازیر کرده و مردم را گرفتار موضوعات مختلف کرده اند.

رحیم‌پور ازغدی در ادامه این نشست به بررسی برخی ابعاد سند 2030 پرداخت و گفت: این سند حداقل باید به شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌آمد اما آن را ارائه نکرده و اطلاعی ندادند، به مجلس نیز برای تصویب نبردند و تنها با چند مکاتبه اداری با دیوان عدالت اداری و رئیس مجلس به‌اندازه‌ای که انگار یک مصوبه عادی است، آن را به مرحله اجرا رساندند.

وی با تأکید بر این که این سند باید طبق قانون اساسی مطابق با تعهدات بین‌المللی به تصویب مجلس برسد، خاطرنشان کرد: اگر پیمان فرهنگی و آموزشی بود نیز باید به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال می‌شد زیرا سیاست ها و اسناد کلی در شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشته می‌شد همانطور که 7، 8 سند نوشتیم که برخی موارد این سند 2030 با اسناد بالادستی در تعارض است؛ بعضی معتقدند کل قضیه یک پروژه عمدی و پنهان طبق تعهداتی که به غرب داده‌اند، هست اما من حمل بر صحت می‌کنم و می‌گویم توجه نشده.

اجرای سند 2030 یعنی کنار گذاشتن اسناد بالادستی و ملی فرهنگی نظام

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کرد: چند تخلف در اجرای سند 2030 وجود دارد که اولین آن، کنار گذاشتن اسناد ملی کشور است؛ کشور و نظام ما برای آموزش کشور سند نوشته، حدود 8 سند مهم نوشته که تقریباً هیچ‌کدام را اجرا نکرده و یا تشریفاتی وارد اجرای آن شده‌اند اما می‌بینیم یک باره این سند را به دولت بردند، تصویب کردند و هفت هشت وزارتخانه را مأمور به اجرای آن کردند.

وی با بیان این که اجرای این طرح تابستان سال گذشته آغازشده، خاطرنشان کرد: معمولاً تا 90 درصد این سندها مشکلی ندارد اما همین بخش‌ها نیز شعارهای انقلاب ماست و خیلی پیشتر باید اجرا می‌شد، مسائل بهداشت، کار، بیکاری، اقتصاد و اینطور مسائل، مسائل انسانی و اسلامی و جزء قانون اساسی ماست که بسیاری از آن را نیز اجرا کردیم، اگر این سند اجرا شود، فردا می‌گویند مواردی که اجرا کردیم به دستور آن‌ها بوده! اخیر، این ها دستور انقلاب بوده و برای آن تلاش های زیاده شده است.

اجرای سند 2030، حاکمیت را عامل اجرایی دستورات غرب می‌کند

رحیم‌پور ازغدی به بیان مشکلات پیش رو با اجرای سند 2030 در کشور پرداخت و اظهار کرد: مشکل مطرح است، مشکل اول، دور زدن نهادهای رسمی کشور است، این که اگر قرار است چنین تعهداتی پذیرفته شود، چرا اطلاع نمی‌دهید؟ مشکل دوم این است که کشور را عامل اجرایی آنان که در نیویورک دستور می‌دهند، دولت اجرا می‌کند و حاکمیت را ذیل دستورات آنان قرار می‌دهد.

وی تصریح کرد: فکر کنید همه دستورات این سند خوب بود، اصل این که او به ما دستور بدهد، دولت را موظف کند و نهادهای رسمی ما اجرا کند، تخلف بزرگ است، خلاف قانون اساسی، خلاف حرف‌های امام و خلاف عزت ملت است، اگر این کار در سیستم اجرایی کشور جا بیفتد، مقدمه‌ای برای کارهای بعدی می‌شود.

بیش از صد بار کلمه دستوری «باید» در سند به کار رفته

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان این که آنان بیش از صد بار کلمه «باید» را در متن آورده اند، گفت: آنان حق بازرسی از روند اجرایی سند را برای خود دیده اند یعنی بیایند در خاک ما چک کنند ما طبق آن فرمول وبرنامه عمل می‌کنیم یا نه.

وی افزود: این ها به عنوان حقوق بشر مواردی مطرح می‌کنند و هرسال نیز در سازمان ملل ما را محکوم می‌کنند چون می‌گوییم حقوق بشر را با تعریف خودمان قبول داریم اما آنان می‌گویند حقوق بشر باید با تعریف ما باشد، همجنس‌بازی هم جزئی از حقوق بشر آنان است که هرسال نیز برای حقوق همجنس‌بازان محکوم می‌شویم.

حقوق بشر آنان می‌گوید همجنس‌بازان را به رسمیت بشناسید، امضا کردی، حالا می‌گویی حق تحفظ داشتیم!؟

ازغدی ادامه داد: حقوق بشر آنان می‌گوید باید ازدواج همجنس‌بازان در ایران به رسمیت شناخته شود و از آنان حمایت شود، حقوق بشر در این سند ذکر شده و تو امضا کردی، حالا چه میگویی؟ هی می‌گوییم حق تحفظ داشتیم! در مسئله هسته‌ای و برجام هم همین اتفاق افتاد، آنان گفتند ما تفسیر خودمان را اجرا می‌کنیم، در ایران هم گفتند ما تفسیر خود را اجرا می‌کنیم اما آنچه عمل شد، تفسیر طرف مقابل بود نه تفسیر ما، این سند هم با تفسیر آنان اجرا می‌شود، مهم این است که راهش را باز کردند.

وی خاطرنشان کرد: مگر نمی‌گویید الزامی نیست؟ پس چرا برای چیزی که الزامی نیست حق تحفظ گرفتید؟ حق تحفظ های قبلی‌تان چه شد؟ حق تحفظ این است که شما بگویید این بند و این مورد برای ما حق تحفظ داشته باشد اما شما که این کار را نکردید، همینطور کلی گفتید حق تحفظ!

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اضافه کرد: معاون اول رئیس جمهور که در رقابت‌های انتخاباتی هم حضور داشت، به وزارتخانه‌ها دستور داده که سریع این سند را اجرا کنید و گزارش دهید، این امر در تاریخ انقلاب بی سابقه بوده؛ برخی بندهایش خلاف صریح ارزش‌های اسلامی است، باید تکلیف خودمان را با آنان روشن کنیم.

مشروح برنامه راز؛ وقتی یک مسیحی ارتودوکس در مقابل کتاب آیت‌الله جوادی مبهوت می‌شود

برنامه راز

آرش دریابندری پسر مترجم نامدار و صاحب سبک ایرانی، معکوس حرکت پدر حرکت می‌کند. او مترجمی است که طی این چند سال متون و آثار اسلامی و شیعی را به آمریکایی سره و بومی بازمی‌گرداند.

به گزارش مشرق، نادر طالب‌زاده در ششمین قسمت از راز فرزند نجف دریابندری را میزبانی کرد. آرش دریابندری پسر مترجم نامدار و صاحب سبک ایرانی، معکوس حرکت پدر حرکت می‌کند. او مترجمی است که طی این چند سال متون و آثار اسلامی و شیعی را به آمریکایی سره و بومی بازمی‌گرداند. آرش که از یک سالگی به آمریکا فرستاده می‌شود در واقع زبان مبدائش آمریکایی – انگلیسی و زبان مقصدش فارسی است.

طالب‌زاده و دریابندری در این برنامه از وضعیت ترجمه آثار ایرانی به زبان‌های خارجی و صدور معارف دینی شیعی به خارج از کشور سخن گفتند. در میان حرف‌ها نام یک نفر در این میان می‌درخشید و آن هم کسی نبود جز، استاد دکتر حامد الگار. نویسنده و مترجم بزرگ آمریکایی که از وقتی به امام خمینی رسید همه چیز را تغییر داد.

متن مشروح این جلسه را در ادامه می‌خوانید؛

طالب­زاده: بحث ما دربارۀ چگونگی ترجمه و نشر و صدورِ مفاهیمِ عقیدتیِ انقلاب اسلامی است، نشر شیعه، در خارج از کشور، چه کسی عهده­دار این کار است؟ و چه کسی این کار را انجام می­دهد؟ یک نفر که این کار را انجام می­دهد آقای «آرش دریابندری» است.

شما سیر خاصی داشتید در غرب بزرگ شده­اید و چند سال است به ایران برگشتید و الان کتا­ب­های شما روی میز است، 9 تالیف و باقی هم ترجمه، این کمبود یکی از بحث­های ماست اینکه زبان درستِ انگلیسی ترجمه شد که وقتی یک استاد دانشگاه مثلا دانشگاه مک‌گیل دارد این را می­خواند، بنشیند و بخواند و هیچ لغزشی در ترجمه نباشد و درست باشد. این یعنی یک انسانی که خودش دنبال حقیقت است، این متون را بتواند از فارسی به انگلیسی ترجمه کند کسی که از یک سالگی در غرب بزرگ شده است، این کار اصلی است که شما انجام دادید، اولاً این کمبود که ما این را در ایران نداریم و بعد شما کسی را آنطور که باید نمی­شناسد و شما چند سال است که به ایران برگشتید ولی من می­دانم در این زمینه چقدر کم داریم و وقتی من این کتاب را برمی­دارم و از همان تیترش نگاه می­کنم، از تیتر گرفته تا عکس روی جلد وقتی باز می­کنم متن باید گیرا باشد، باید ادبیات انگلیسی باشد نه ترجمه، این ادبیات چیزی است که ما کم داشتیم در این زمینه شما زحمات زیادی کشید. شما ابداع­کنندۀ ادبیات جدیدی هستید در انگلیسی برای ترجمۀ فقهی شیعی که من ندیدم هیچ کس وارد این موضوع شود.

دریابندری: موضوع خیلی بزرگی است. الان در ایران روند معمول ترجمۀ معکوس است یعنی مترجم زبان مادری­اش نیست، یعنی زبانی که ترجمه می­کند زبان مادری­اش نیست و این غلط است، نه تنها این بلکه اکثر کارهایی که ترجمه معکوس می­شود ـ حالا من زبان­های دیگر را نخواندم ـ اما انگلیسی­شان ضعیف است و به نظر من تمام پول­هایی که برای این کار خرج می­شود به درد بچه مسلمان­های آن طرف می­خورد چون آنها بالاخره آن شوق و عشق به اسلام را دارند و با این اشکال­ها کنار می­آیند؛ تا چیزی دستگیر آنها شود چون فارسی و عربی و ترکی بلد نیستند و فقط انگلیسی بلد هستند و چیز زیادی آن طرف نیست و چیزهایی هم که وجود دارد یا آکادمیک است و موضع­گیری­های خودش را دارد مثلاً آبجِکتیو یا مثلاً صوفی­گرایانه است. مکتب اهل­بیت آنجا واقعاً خیلی خیلی کم است که ترجمۀ خوب شده باشد مثلا در دهه 70 ؟چیتیک و سیدحسین نصر چند کار از علامه طباطبایی ترجمه کردند، ارشاد شیخ مفید را ترجمه کردند مثلاً چیتیک اکثر کارهایش در حوزۀ ابن­عربی و صوفی و رومی که به مکتب اهل­بیت کاری ندارد.

طالب­زاده: شما یک کتابی «ولایت­فقیه آیت­الله جوادی­آملی» را ترجمه کردید و من یادم است دو سه نفر از آمریکایی­هایی که در کنفرانس افقِ نو بودند، مایکل جونز که یک کاتولیک خیلی جدی است...

دریابندری: بخش اولش را در مجله­شان چاپ کرد، جنگ­های فرهنگی.

طالب­زاده: آدمی در حدِ مایکل جونز که کتاب­های زیادی دارد، کتاب مرجع در مورد مسائل مختلف در آمریکا دارد را هم نمی­گذارند در رسانه­ های اصلی بیایند و خیلی دیده شوند؛ ولی بعدها مشخص می­شود اینها چه کسانی هستند یا مثلاً آقای بَرت اینها با ترجمه­های شما و تالیفات شما من شاهدش بودم و تاثیر داشته است، همینطور حضور شما در این حوزه در کنفرانس­های افق نو در بحث محتوایی، ما تمام اساتیدِ درجۀ یک آمریکا و اروپا دعوت می­کنیم به کنفرانس و آنها را هم در ایران نگه می­داریم تا مدتی در ایران باشند، شما بحث محتوایی این کنفرانس را اغلب به عهده گرفتید. مقدمۀ سخنرانی شما در افق نو دو هفته پیش بود که ما باید در ایران کسی را داشته باشیم که وقتی چند استاد نشستند و خبرۀ رشته­شان هستند بتواند به زبان خودشان درباره فقه شیعه صحبت بکند و نلغزد و در عین حال عقبه­ای داشته باشد.

دریابندری: یک متنی بود که من آنجا خواندم که در یکی دو مجله هم چاپ شد کرسنت اینترنشنال چاپ شد که برای محمدالعاصی و جنبش سنی­هایی که طرف انقلاب را دارند. این عصارۀ تحقیق من در این 5 سال دربارۀ ولایت­فقیه است که من اینجا دارم توضیح آن را می­دهم. مانند یک مقدمه دربارۀ اختلافِ بین انسان­شناسی و خداشناسی و کیهان­شناسی اسلامی که اینها یک ارزش­هایی را دارند و این را مقایسه می­کنم با کیهان­شناسی و خداشناسی غربی ماتریالیست و یکی از مسائلی که همیشه در این بحث­ها وجود دارد این است که این دو را با هم مقایسه می­کنند. در حالی که ما در اسلام کسی قائل به وجود خداست و قائل به اینکه خدا یک مشیتی و شریعتی دارد و این را برای انسان تکلیف کرده است طبیعتاً آن نظامِ سیاسی اینکه در چنین امتی باشد خیلی متفاوت خواهد بود با نظام سیاسیِ یک ملتی که اصلاً به خدا اعتقاد ندارند یا چارچوب قانون اساسی برای این ارزش قائلی نیست. بعد در کلیپ دوم نتیجه­گیری می­کنم که این نظام سیاسی که ولایی باشد.

طالب­زاده: اصلاً چرا این ولایت­فقیه را برای غربی­ها توضیح داد؟ یعنی ولایت­فقیه یک چیز جدید است و غربی­ها آشنا نیستند؟ اولاً ترجمۀ درست کتاب آیت­الله جوادی­آملی خیلی مهم است. من یادم است الکس دوگین با شما یک نشستی داشت وقتی می­رفتید قم و دوگین روس مسیحی ارتدوکس داشت این کتاب را می­خواند و برای او مهم بود این چیست؟ از زبان یک عالم بزرگ باید این یک ترجمه درست باشد و تا بتواند این مفهوم برساند. تمام کسانی که در این کنفرانس­ها بودند اصلِ غذا و خوراکی که ما باید به آنها بدهیم اینجا از چه ساخته شده است؟ و چه چیزی از آن قابل صادر شدن است و آن چیزی که آن را نگه می­­دارد و ستونش کجاست برمی­گردد به همین و چه کسی می­خواهد این مفهوم را به انگلیسی ترجمه کند؟

دریابندری: ولایت­فقیه به نظر من و خیلی افراد درست است که یک مضمون نو و تازه­ای است ولی در عین حال ما اعتقاد داریم قدیمیِ خود اسلام است. چون مثلاً پیغمبر وقتی مکه را فتح کردند یک ولی آنجا قرار دادند که آنجا که تلفن و فکس وجود نداشت، یکی باید آنجا را اداره می­کرد؛ برحسب ارزشهای اسلامی نه برحسب ارزش­های جاهلیت. او یک ولی بود و طبعاً فقیه هم بود یعنی فقه داشت. برای همین است که چیز جدیدی نیست، چیزی که جدید این است که به خاطر ایران 700 سال سنی بوده، بعد 500 سال بعد شیعه شد، بعد از قاجار و پهلوی شرایط طوری شد مردم چون دیدند دین­شان دارد از بین می­رود و به خاطر شرایط مدرنیته و اینطور چیزها و رشد تفکر سیاسی مردم به حدی رسید که هم لازم بود چون هم اسلام داشت از بین می­رفت و هم اینکه مردم استقبال کردند از این لحاظ جدید است یعنی اجرای آن جدید است.

طالب­زاده: کتاب «ریشه­های عقیدتی اسلام ولایی» هم پرفسور آنتونی هال، هم پِپه اسکوبار و مایکل جونز پشت آن مطالبی گفتند البته خیلی جالب است در این سالها در این کنفرانس فرصت شد شما آدم­هایی که در مورد اسلام و در مورد ایران و در مورد حقیقت ایران سوال دارند من یک نفر را داشته باشیم که این را توضیح بدهد، یعنی با زمان مادری توضیح بدهد.

دریابندری: این کتابی بود که من شروع کردم. مقدمۀ این کتاب ترجمۀ کتاب آقای آیت­الله جوادی­آملی را نوشتم و وقتی این کتاب را شروع کردم. فکر می­کردم 30 صفحه یا 50 صفحه بتوانم مقدمه را بنویسم، چون باید یک پلی می­ساختم بین مخاطب خارجی و مخاطبی که کتاب آیت­الله جوادی برای او نوشته شده بود که طلاب حوزه در سطح خارج فقه و اصول هستند. وقتی شروع کردم به نوشتن مقدمه دیدم تمام واژه­های کلیدی که لازم است برای این مقدمه اصلاً به انگلیسی گفته نشده است مثلاً امامت درست از نقطه­نظر اسلام ولایی، عصمت، ولایت، حجت، نبوت توضیح داده نشده است از همه مهمتر توحید. یعنی شما بخواهید اسلام ولایی را بشناسید، ولایت­فقیه را بشناسید، 7 مرحله است. یعنی ابتدا شما باید توحید را بفهمید. یعنی اول متوجه شوید خدایی وجود دارد. توحید الوهیت بعد توحید ربوبیت یعنی خدا نه تنها که وجود دارد بلکه یک اراده­ای دارد و این اراده را از راه پیغمبران به انسان منتقل کرده است، خلاصه هر کدام از اینها یک فصل شد و یک کتاب شد.

طالب­زاده: شما از یک پس­زمینۀ خیلی جالبی می­آیید که به نظرم ارتباط دارد با این کتابها و خوب است بیننده بداند مادر شما اصالتاً از ارمنستان هستند و مسیحی بودند خدا رحمتش کند خانم جانت لازاریان که دو جلد کتاب داشتند که من سالهای آخر این کتاب را دیدم در مورد بزرگان ارامنه در ایران، که خیلی جالب بود و بعد شما آقای نجف دریابندری که یکی از بهترین نویسندگان و مترجمین ایران هستند و از قدیم تا الان همه اهل هنر او را می­شناسند، یک چنین پس­زمینه­ای به نظر من خیلی جالب است و عجیب است که می­رسد به جستجوی شما، شما در آمریکا به این جستجو رسیده­اید. یکی از کسانی که در این جستجو به شما کمک کرد به عنوان یک استاد پرفسور حامد الگار بود در دانشگاه کالیفرنیا، یک مقدار درباره ایشان بگویید.

دریابندری: من سال 1993 یعنی 24 سال پیش به اسلام گرایش پیدا کردم. چون همانطور که می­دانید اصلاً من خارج بزرگ شدم و در مورد اسلام چیزی نمی­دانستم. به هر حال در تابستان سال 93 به اسلام اعتقاد آوردم و پاییز همان سال در دانشگاه برکلی قبول شدم البته آن زمان می­خواستم فلسفه بخوانم که یک کلاس هم با استاد الگار برداشتم که کمتر از دو هفته من استادم را تغییر دادم و کلا­س­های فلسفه را راپ کردم و آمدم در دپارتمان استاد الگار و شاگرد ایشان شدم. ایشان انگلیسی­الاصل هستند و در 19 سالگی در دانشگاه کمبریج مسلمان شدند و بعد یک دانشجوی استثنایی بودند. 10 زبانِ دنیا را کاملاً مسلط هستند و به همین دلیل بعد از اینکه دکتری خودشان را از دانشگاه کمبریج گرفتند فوری دانشگاه برکلی ایشان را گرفت و از آن زمان سال 65 میلادی در آنجا درس می­دادند که 25 سال سنی بودند زمانی که من شاگرد ایشان بودم سنی بودند که همان زمان اتفاقاً با دکتر چمران و بچه­های ایرانی آنجا خیلی رفت و آمد داشتند و بالاخره زمانی که من آنجا بودم شیعه شدند.

شیعه شدن ایشان عوامل مختلفی دارد مثلاً قبل از انقلاب ایشان رفته بودند خدمت امام در پاریس. فکر می­کنم تنها کسی بودند که کتباً انقلاب اسلامی ایران را یکسال و نیم قبل از وقوعش پیش­بینی کرده بودند. به خاطر ملاقات با امام و اسلام آوردن ایشان و تخصص­شان در اسلام، یعنی یک از عوامل شیعه شدن ایشان سه کتاب از استاد لاری ترجمه کردند، توحید و نبوت و امامت که فکر می­کنم کتاب امامتش بی­تاثیر نبود بعد خود امام از همه مهمتر و بعد یک کتابی هم در سال 1997 چاپ شد به نام «جانشینی حضرت پیغمبر» برای استاد شرق­شناس آکسفورد است که آلمانی­الاصل است، کتاب خیلی مهم و خوبی بود البته آن هم خارج از اشکال نیست ولی روی او خیلی تاثیر گذاشت و یکی از دلایلی که گفتند این بود.

جالب­ترینش این بود، یعنی من از دوستم برای اولین­بار شنیدم که استاد دارد نماز شیعه می­خواند دفعه بعد او را دیدم پرسیدم استاد شنیدم شما نماز شیعه می­خوانید درست است؟ گفت بله، گفتم چطور؟ گفت الان من چند شب است دارم خواب می­بینم نماز شیعه می­خوانم[می­خندد]

طالب­زاده: آقای ایزدی می­خواستم از شرایط شما بپرسم وقتی مصاحبه با آقای الگار در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی گرفتید.

ایزدی: ما قرار بود یک پروژه­ای را برای شما انجام بدهیم با تعدادی از اساتید مصاحبه بگیریم یک کنفرانسی بود در سانفرانسیسکو که نزدیک برکلی بود و من در آن شرکت می­کردم چند نفر از اساتیدی که در آن اطراف زندگی می­کردند در لیست مصاحبه­ها بودند، استاد الگار بود، مایکل پرنسی بود که اخیراً هم یکی از کتاب­های او در ایران ترجمه و چاپ شد، خدمت آقای الگار زنگ زدیم و ایشان را من از قبل می­شناختم و با ایشان مرتبط بودم و استقبال کردند و خدمت ایشان رسیدیم دو جلسه حدود 3 ساعت از ایشان ویدیو گرفتیم و وقت گذاشتند برای ما که خیلی آموزنده بود، ایشان شخصیت ویژه­ای هستند، خودش شیعه شدنش را در آن ویدیوها توضیح می­دهد یک مقدار توضیحات بیشتری را می­گوید. ایشان درباره نقش امام یک نکته­ای در زندگی خودش دارد.

من در مورد امام و شیعه شدن­شان سوال کردم، من از ایشان پرسیدم شما چطور شد که شیعه شدید؟ ایشان یک داستانی را تعریف کرد از سفرش به ایران زمانی که خیلی جوان بودند و تجربه­ای که در ایران داشته و یک اتفاق خاصی که در آن سفر رخ داده بود این بود که ایشان در شهر اصفهان به عنوان توریست شاید حدود 50 سال پیش داشته قدم می­زده و راه می­رفته، بند کفشش پاره می­شود می­رود پرس و جو می­کند که کفاشی اینجا کجاست و یک بندی از آن کفاش می­خرد و پولی می­دهد و حرکت می­کند روز بعد که از همان مسیر داشته برمی­گشته به هتلش می­بیند یک فردی از دور دوان دوان دارد ایشان را صدا می­کند و به سمت او می­آید ایشان هم تعجب می­کند چون غریبه و مسافر بوده و کسی را در اصفهان نمی­شناخته، تعجب می­کند چه کسی دنبال اوست! می­بیند همان کفاش است و یک مقداری پول از آن مبلغی که ایشان داده بوده باقی مانده و ایشان توجه نکرده و باقی پولش را گرفته و برگشته، این اتفاق برای ایشان خیلی جالب بوده که این کاسب چقدر دقیق بوده در محاسبات دخل و خرجش و چقدر دقیق بوده که اگر اشتباهاً کسی باقی پولش را نگرفته این پول را به آن فرد برگرداند، می­گفت من این تجربه را هیچ وقت در انگلیس نداشتم و این تجربه را در اصفهان داشته و یک خاطرۀ خوب در ایران در ذهنش است، سالها هم مطالعه می­کرده هم تاریخ ایران را و هم کتاب می­خوانده و هم پژوهش می­کرده است.

این قضیه می­گذرد تا اینکه خواب حضرت امام را می­بیند، می­گوید من شبی خواب حضرت امام را دیدم آنجا امام در خواب لبخندی به ایشان می­زند و به ایشان می­گوید شما شیعه هستید، آقای الگار هم می­گوید نه من شیعه نیستم، بعد ایشان تعریف می­کند می­گوید دوباره امام لبخند می­زند می­گوید نه شما شیعه هستید و ایشان از خواب بلند می­شود و متوجه می­شود باید شیعه باشد، نکته­ای که امام گفتند حتماً درست است و تصمیم می­گیرد به مکتب اهل­بیت(ع) رجوع بکند، در آن سالها هم ایشان مطالعه زیاد داشته و ترجمه­هایی از فارسی داشته و شاید بیشترین خدمت را ایشان در حوزۀ معارف انقلاب اسلامی داشتند، کتابی که اوایل انقلاب از ایشان منتشر شد «اسلام و انقلاب» که سخنرانی­های حضرت امام قبل از انقلاب و ابتدای انقلاب بود خیلی تاثیر گذاشت و ایشان از چهره­هایی است که واقعاً چهرۀ ماندگاری است و حیف است که ایشان الان مقداری بیمار است و خواهش می­کنیم مردم در این شب­های ماه رمضان برای سلامتی ایشان دعا بکنند.

طالب­زاده: من یکبار تلفنی با حامد الگار صحبت کردم تحت تاثیر ادبیات ایشان بودم. شما در سلوکی خودتان داشتید مادر مسیحی بود و پدر مسلمان بود و بعد شما در این خلاء بالاخره رفتید سراغ معنا یعنی به معنا رسیدن نیاز به استاد و اساتیدی دارد که به آدم کمک بکنند و آدم مستقر شود و شما آمدید ایران که بمانید و نیامدید که بروید جای دیگر. غربی­ها الان به کجا می­رسند و در چه وضعی هستند؟ چگونه است چیزی به ته رسیده؟

دریابندری: من اعتقاد دارم الان تمدن غرب امسال پانصدمین سالگرد انتشار کتاب ؟؟؟؟ است که آن انقلاب پروتستانتیسم، 500 سال است که کاتولیک شکست خورده است یعنی از سال که1054 شکاف بزرگ بین ارتدوکس­ها و کاتولیزم، هزار سال گذشته است و 500 سال بعد از آن یک شکاف بزرگ دیگری اتفاق افتاد که این پروتستان­ها به نظر من راه­شان را کاملاً گم کردند یعنی هیچ کدام از آنها اجماعی دربارۀ اصول دین خودشان ندارند بعد کاتولیزم هم بر اثر نشست واتیکان2 در سال 1958 تا 62 چند سالی طول کشید تا بتوانند نتایج­شان را چاپ بکنند، بعد از آن نشست اینها ملحق شدند به همان طرز فکرواشتباه پروتستان­ها که هیچ بنایی برای عقید­ه­شان قائل نیستند یعنی می­گویند هر کدام از عقیده­ها اعتبارشان یکی است و تفاوتی ندارد یعنی کاملاً خودشان را از دست دادند و متاسفانه کلیسای کاتولیک هم به همین مبتلا شد و دنیای مسیحی ارتدوکس فرق دارد البته آنها بیشتر از 10 درصد مسیحیت نیستند، روسیه، ارمنستان و یونان که اکثر آنها هم اعتقاد ندارند ولی کسانی هم که دارند باز به عقیده اصیل­شان پایبند هستند.

خلاصه غرب رفته است یک جایی که هیچ چارچوب فکری که درباره آن اجماعی باشد نیست و هر کسی دارد کار خودش را می­کند و هر کدام از آنها منافع­شان علیه منافع همدیگر است یعنی اتفاقی که بعد از انقلاب لوتر اتفاق افتاد یعنی صلح آگزبرگ سال 1615 که اینها تصمیم گرفتند نمی­توانند نظام امپراطوری مقدس روم را نگه دارند چون بین پروتستان­ها و کاتولیک­ها جنگ 30 ساله شد، اینها تصمیم گرفتند بگذارند هر کسی خودش تصمیم بگیرد که در سرزمین خودش چه بکند که الان درباره نظام نوین جهانی که صحبت می­کنند که نظام صلح جهانی است که اینها به اتفاق به این تصمیم رسیدند که به هیچ اتفاقی نمی­توانند برسند و این تزاحم فکری و تضادهای فکری و عقیدتی شده بنای آن نظام سکولار

طالب­زاده: در چه کتابی از این صحبت کردید؟

دریابندری: آخرین کتاب من «مقدمه­ای به اسلام ولایی» که 60، 70 صفحه نقد تاریخ کاتالیزم است. این را یک مقاله نوشت بعد از من خواست یک عکس­العملی به این نشان بدهم که یک کتاب شد و یک مقدمه شد و یک نتیجه­گیری هم به آن اضافه کردم.

طالب­زاده: غرب به غیر از سقوط اخلاقی که در رسانه­اش خیلی واضح است در مسائل عقیدتی هم هیچ تمرکز و وحدتی در این نیست یکی باید این را اولاً برای خودشان توضیح بدهد به نظر من کسی که امروز صاحب قطب­نما شده است باید امروز برای آنها توضیح بدهد و من می­بینیم وقتی شما در کنفرانسها صحبت می­کنید، مسیحی­ها هم دور شما جمع می­شوند و هم کسانی که بعد مسلمان و شیعه شدند. در ایران تمرکزی برای انتشار اینها نیست یعنی من می­دانم سازمان­ها و نهادهایی که میلیاردی در دست­شان است اصلاً الف و ب چیزهایی که امشب می­گوییم را نمی‌دانند.

دریابندری: بله یعنی [می­خندد] مثلاً دست روی دل من نگذارید چون واقعاً در این 5 سال حالا خوشبختانه 2، 3 نفر بودند که ساپورت کردند، دکتر حسین دیبا در بخش بین­المللی تبلیغات حوزه علمیه قم از همه بیشتر و الان دارم با دکتر ایزدی کار می­کنم. اینها نمی­فهمند فرق بین کسی که انگلیسی­اش بومی است و آن کسی که ترجمه معکوس می­کند، قدر یک کسی که زبان اولش انگلیسی است و بعد مسلمان شده و بعد رفته اسلام­شناسی خوانده است را نمی­دانند حتی با کمال تاسف باید بگویم یک کسی لطف کرد و واسطه شد و من رفتم با بیت آیت­الله جوادی صحبت کردم درباره این کتاب و به ما گفتند حتی دولت بودجه­اش را فراهم می­کند و به ما زنگ می­زنند و حق­الترجمه این را می­خرند که چاپ شود و توزیع شود ولی خبری از آنها نشد     و الان من چندین پروژه­­های بزرگ و سنگین دارم و مهمترین آنها درباره کار علامه عسگری است که یک پروژه 12 جلدی است یعنی ترجمه تالیف درباره کارهای علامه دربارۀ اصول دین که چند جلد درباره توحید است، چند جلد درباره امامت و نبوت است و من دنبال بانی هستم؛

طالب­زاده: هیچ کدام از کتاب­های شما در ایران چاپ نشده است؟

دریابندری: فعلا نه! باز کاری کردم که اینها در انتشارات رمضان چاپ شوند که بزرگترین انتشارات آمریکاست و در انگلستان و اروپا موجود است.

طالب­زاده: این کمبودی که وجود دارد و نزدیک 4 دهه از انقلاب می­گذرد نه تنها الان نیاز به ترجمه است بلکه نیاز به نشست و صحبت است، بلکه تبادل یعنی به طور جدی افراد گرسنۀ حقیقت آن طرف است که می­داند حقیقت را بداند که می­خواهد بداند رهایی و آزادی در کجاست و این مطالب هم با آ« ترجمه­های قدیم من حتی شنیدم نهج­البلاغه را آنطور که باید و شاید ترجمه جذابی نیست.

دریابندری: اصلا نیست یعنی الان دو ترجمه موجود است در دنیای غرب که ترجمه افتضاحی است، ترجمه­های هندی و پاکستانی هستند نه تنها آن عمق مفهومش را نفهمیدند بلکه اصلاً انگلیسی آنها به درد نمی­خورد البته یک ترجمه دیگری هم از نهج­البلاغه شده است که نامش را یادم نیست یک نفر ایرانی بود که انگلیسی آن را آقای اسماعیلی به من دادند که این ترجمه خیلی بهتر از آن دو ترجمه است که اگر فرصت شود من دوست دارم این را ادیت بکنم که یک ترجمه سومی ارائه شود ولی به هر حال باز جا دارد یک کسی مانند استاد الگار، کسی که از من بالاتر باشد به این کار برسند. آنقدر پول خرج می­کنیم ولی نهج­البلاغه به انگلیسی ترجمه نشده است.

طالب­زاده: وظیفه سنگینی روی دوش ماست برای ارائه مفاهیم به غرب، بزرگان کار خودشان را کردند امام و شهدا و سفارشاتی که آقا داشتند ولی در عمل ما وظیفه داریم که معرفی کنیم، شمشیرزن­ها اینها هستند شبه­شمشیرزن نیستند واقعی هستند، آنها را بشناسید و استفاده کنید روز قیامت باید جواب بدهیم شما که بیت­المال را داشتید باید خرج می­کردید که اسلام را معرفی می­کردیدکوتاه آمدید یا متاسفانه آنجا که قلب­ها باید بزرگ باشد و ما همه نباشیم برای اینکه حقیقت باشد، آنجا اگر دو تا را با هم قاطی کنیم و آب و روغن را قاطی کنیم خراب می­شود یعنی خودمان را می­گذاریم جلوی حقیقت و چیزی اتفاق نمی­افتد الان به شدت غرب نیاز دارد، یعنی واقعاً گندیده است، بیرون آن مانند یک هندوانه است، سفت و محکم است ولی داخل آن گندیده است خبری در آن نیست و از این مرحله گذشته است و شما برای اینکه اخبار و خبرها را برسانید همین کتاب­هاست و سیستم باید بیاید پشت کار و کمک بکند و یک اتاق فکری باشد همه بنشینند و این انتقال مفاهیم فقه شیعه را که یک چیز خیلی مهم است یعنی مهمتر از اتم است و مهمتر از هر چیزی است که شما باید این را منتقل کنید و آن سانترفیوژ چیزی نیست اصلش این است و آن چیزی که انرژی­زا است و هیچ چیزی مانند این دورانی که حقیقت از داخل آن بیرون می­آید نیست. هر کدام از این کتاب­های شما مفهومی دارد که باید گفته شود و از جمله این دو کتاب شما که تالیفی است که برای غرب نوشته شده است.

«آیت‌الله مایک» کیست و چرا برای رهبری عملیات‌های ضدایرانی سیا انتخاب شد؟


مایکل دی آندریا

«مایکل دی‌آندریا» که با نام‌های مستعاری از جمله «آیت‌الله مایک» شناخته می‌شود و به زودی مدیر اتاق عملیات ضدایران در سیا می‌شود، جنایت‌هایی نظیر ترور «عماد مغنیه» را در پرونده خود دارد.

سرویس جهان مشرق - دونالد ترامپ طی تبلیغات انتخاباتی خود بارها مواضع تندی را علیه ایران اتخاذ کرده و قول داده بود با آن‌چه «اقدامات خراب‌کارانه و ثبات‌زدای» ایران توصیف می‌کرد، مقابله کند. رئیس‌جمهور آمریکا روز جمعه ۱۲ خرداد ۹۶ با انتصاب «مایکل دی‌آندریا[۱]» به عنوان رئیس عملیات‌های مخفی سیا در ایران، به اعتقاد کارشناسان آمریکایی اولین گام محکم را برای عمل به قول‌هایش درباره ایران برداشت[۲]. برای آن‌که بدانید چرا کارشناسان بین‌المللی انتصاب دی‌آندریا را اولین نشانه قطعی از آغاز سیاست ایران‌ستیزانه دولت ترامپ می‌دانند، باید مایکل دی‌آندریا و سابقه وی در «آژانس مرکزی اطلاعات» آمریکا را بهتر بشناسید.

تصویری که برخی منابع خبری به «مایکل دی‌آندریا» نسبت داده‌اند

توضیحات «مارک مازتی» خبرنگار نیویورک‌تایمز درباره برنامه‌های تحت مدیریت «مایکل دی‌آندریا» در سیا

«آیت‌الله مایک» کیست

«مایکل دی‌آندریا» در سالی نامعلوم در ایالت ویرجینیا و در خانواده‌ای به دنیا آمد که سرنوشتش از دو دهه قبل با سیا گره خورده بود[۳]. اگرچه گفته می‌شود دی‌آندریا اکنون ششمین دهه از عمر خود را می‌گذراند، اما تاریخ تولد یا سن دقیق او مشخص نیست. با این وجود، آن‌چه می‌دانیم این است که وی سال ۱۹۷۹ به سیا پیوست، هرچند تا پیش از آوریل سال ۲۰۱۵ کسی از نام واقعی او خبر نداشت.

دی‌آندریا بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۵، صرفاً با نام‌های مستعار شناخته می‌شد. همکارانش وی را با نام‌هایی از قبیل «عهده‌دار[۴]»، «شاه‌زاده تاریکی[۵]»، «آیت‌الله مایک[۶]» و «راجر[۷]» شناسایی می‌کردند. سایر مردم در آمریکا و جهان نیز از سال ۲۰۱۲ او را با نام «گُرگ[۸]» شناختند؛ شخصیتی در فیلم هالیوودی و شناخته‌شده «سی دقیقه پس از نیمه‌شب[۹]» درباره عملیات ترور اسامه بن‌لادن که برگرفته از نقش دی‌آندریا در عملیات ترور بن‌لادن بود. غیر از این نام‌ها، تا سال ۲۰۱۵ اطلاعات اندکی درباره او در دست‌رس بود، مثلاً این‌که همکارانش می‌گفتند به کت و شلوارهای رنگ تیره بسیار علاقه‌مند است، اخلاق بدی دارد و به شدت به سیگار معتاد است.

بخش دیگری از زندگی دی‌آندریا که تعجب‌برانگیز است، داستان ازدواج او با یک زن مسلمان به نام «فریده کوریمجی» در کشور جزیره‌ای «موریس» (تبعیدگاه و محل فوت رضاشاه پهلوی) در آفریقا و مسلمان شدن دی‌آندریاست[۱۰]. وی طی مدتی که برای انجام مأموریت به آفریقا اعزام شده بود، با کوریمجی (که حدود ۱۰ سال از او بزرگ‌تر بود) آشنا و حتی حاضر شد برای ازدواج با او مسلمان شود؛ اقدامی که احتمالاً نام مستعار «آیت‌الله» را برای او به ارمغان آورده است.

البته گفته می‌شود دلیل ازدواج دی‌آندریا با کوریمجی، لزوماً عشق و عاشقی نبوده، بلکه ثروت و تجارت گسترده خانوادگی کوریمجی‌ها در آفریقا در زمینه‌های متنوعی از جمله ارتباطات، رسانه، املاک و مستغلات، توریسم، خدمات مالی و انرژی بوده که می‌توانسته پوشش مناسبی را برای عملیات‌های مخفیانه دی‌آندریا فراهم کند[۱۱]. ضمن این‌که دی‌آندریا با گرویدن ظاهری به اسلام (بدون آن‌که واقعاً اعتقاد یا التزامی به اسلام پیدا کند) می‌توانسته راحت‌تر اذهان اطرافیان را از مأموریت واقعی‌اش در آفریقا منحرف کند.

تصویری که برخی منابع خبری به «فریده کوریمجی» همسر «مایکل دی‌آندریا» نسبت داده‌اند

مایکل دی‌آندریا و نقش او در کشتارهای پهپادی سیا

چنان‌که گفته شد، اختفای دی‌آندریا پشت نام‌های مستعار، ماه آوریل سال ۲۰۱۵ پایان یافت. یک ماه بعد از آن‌که وی پس از ۹ سال، سِمت خود به عنوان مدیر «مرکز مبارزه با تروریسم» سیا را ترک کرد[۱۲]، «مارک مازتی» خبرنگار نیویورک‌تایمز هویت او را افشا نمود[۱۳]؛ اقدامی که با انتقادات شدید مواجه شد، اما نیویورک‌تایمز از آن پا پس نکشید[۱۴]. مازتی توضیح داد که دی‌آندریا چگونه از آغاز برنامه بازداشت و بازجویی سیا، به عنوان مدیر عملیات‌های این سازمان، در شکنجه افراد بازداشت‌شده دست داشته و سپس در سمت مدیر مرکز مبارزه با تروریسم نیز طراح و حامی یک‌تنه برنامه کشتار هدفمند سیا با حملات پهپادی به ویژه در پاکستان و یمن بوده است.

بر خلاف انتظار، تأثیرگذارترین نقش دی‌آندریا طی حدود ۴۰ سال خدمتش در سیا و آن‌چه احتمالاً دی‌آندریا را نزد مقامات سیا محبوب کرده است، رهبری وی در عملیات ترور بن‌لادن در سال ۲۰۱۱ نبود، بلکه جلوگیری او از مختومه شدن برنامه حملات پهپادی سیا در کشورهایی مانند پاکستان بعد از رسوایی بزرگی بود که سال ۲۰۱۵ به وجود آمد.

اولین روزهای سال ۲۰۱۵، یک شهروند آمریکایی و یک شهروند ایتالیایی که به دست القاعده اسیر شده بودند، در یکی از حملات پهپادی سیا کشته شدند. اعتراف سیا به این‌که از حضور این دو شهروند غربی در محل بمباران اطلاعی نداشته است، انتقادات از برنامه کشتارهای هدفمند پهپادی آمریکا را به اوج خود رساند و حتی اوباما را مجبور به عذرخواهی رسمی در این‌باره کرد[۱۵]، اما نهایتاً این دی‌آندریا بود که در جلسات مخفیانه با اعضای کنگره توانست نمایندگانی از هر دو حزب آمریکا را متقاعد کند تا رأی به ادامه حملات پهپادی در خارج از مرزهای آمریکا بدهند.

«چرا خانواده من را کشتید؟»؛ اعتراض به حملات پهپادی آمریکا در یمن

عذرخواهی اوباما به خاطر کشته شدن دو شهروند غربی در حملات پهپادی آمریکا

دی‌آندریا، یکی از عاملان حوادث ۱۱ سپتامبر

یکی از بخش‌های مهم در رزومه دی‌آندریا که شاید کم‌تر مورد توجه قرار گرفته باشد، نقش او در شکل‌گیری حوادث ۱۱ سپتامبر است. چنان‌که «جین میر» خبرنگار سرشناس مجله نیویورکر آمریکا در کتاب تأثیرگذار خود «جنبه تاریک: داستان واقعی چگونگی تبدیل «جنگ با تروریسم» به جنگ با ایده‌آل‌های آمریکایی[۱۶]» توضیح می‌دهد، دی‌آندریا مأموریت خود درباره ردیابی «نواف الحمزی» یکی از هواپیماربایان عربستانی در حوادث ۱۱ سپتامبر را انجام نداده بود[۱۷].

هنگامی که الحمزی وارد آمریکا شد، سیا از این مطلب خبر داشت. هم‌زمان، یکی از مأموران اف‌بی‌آی به نام «داگ میلر» و عضو واحد اطلاعاتی تعقیب‌کننده اسامه بن‌لادن، یادداشتی را درباره ارتباط حمزی با تروریست‌ها نوشت و قصد داشت آن را با اف‌بی‌آی در میان بگذارد تا بتوانند این فرد مظنون را ردیابی کنند. با این وجود، مقام مافوق میلر یعنی مایکل دی‌آندریا که آن زمان صرفاً با نام «مایک» و به عنوان یکی از اعضای واحد بن‌لادن در مرکز مبارزه با تروریسم سیا شناسایی می‌شد، به وی دستور داد تا از تسلیم یادداشت خود به اف‌بی‌آی خودداری کند.

دی‌آندریا سه ساعت بعد از آن‌که میلر بار دیگر درخواست کرد تا یادداشت خود را تحویل مقامات اف‌بی‌آی بدهد، به مقامات مافوق خود در سیا اعلام کرد که یادداشت را به اف‌بی‌آی تحویل داده است. به این ترتیب مقامات سیا تصور می‌کردند که اف‌بی‌آی از موضوع یادداشت میلر اطلاع دارد، در حالی که واقعیت چیز دیگری بود. اظهارات یکی از اعضای کمیسیون تحقیقات ۱۱ سپتامبر نشان می‌دهد که دی‌آندریا بعدها دریافت هرگونه اطلاعاتی درباره الحمزی را انکار کرده است. عجیب‌تر، این‌که وی بعد از ۱۱ سپتامبر حتی ترفیع رتبه هم دریافت کرده بود.

دی‌آندریا تعمداً به یکی از هواپیماربایان عربستانی اجازه داد تا در حوادث ۱۱ سپتامبر شرکت داشته باشد

نقاط قوت و ضعف مایکل دی‌آندریا

رزومه دی‌آندریا شامل موفقیت‌ها و شکست‌های زیادی است. علاوه بر گسترش برنامه حملات پهپادی سیا و عملیات ترور بن‌لادن، یکی از این موفقیت‌ها ترور «عماد مغنیه» از رهبران برجسته نظامی و اطلاعاتی حزب‌الله لبنان در شهر دمشق سوریه[۱۸] و یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های  دی‌آندریا، اشتباه در شناسایی «همام البلوی» بود.

البلوی یک پزشک اردنی و جاسوس سه‌جانبه بود که سال ۲۰۰۹ هم‌زمان با نفوذ در سازمان اطلاعات اردن و سیا خود را فردی معرفی کرد که می‌تواند در القاعده رخنه کند و اطلاعات ارزشمندی را درباره «ایمن الظواهری» رهبر کنونی القاعده و جانشین اسامه بن‌لادن، برای اردن و آمریکا جمع‌آوری نماید[۱۹]. این در حالی بود که البلوی در حقیقت وابسته به گروه‌های افراط‌گرا بود و توانست از ذوق‌زدگی افرادی مانند مایکل دی‌آندریا که تصور می‌کردند بالأخره می‌توانند یک عامل نفوذی در القاعده پیدا کنند، سوءاستفاده نماید.

وی در تاریخ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۹ در حالی که یک کمربند انفجاری پوشیده بود، در جلسه معارفه‌ای در یکی از پایگاه‌های سیا در شهر «خوست» در افغانستان حاضر شد و هنگام دیدار با چندین مأمور سیا خود را منفجر کرد. این حادثه به کشته شدن هفت افسر سیا منجر شد و دی‌آندریا به شدت زیر سؤال رفت؛ تا جایی که یکی از دلایل برکناری وی از سمت ریاست مرکز مبارزه با تروریسم سیا را همین حادثه دانسته‌اند.

عملیات ترور اسامه بن‌لادن یکی از بزرگ‌ترین موفقیت‌های «دی‌آندریا» شمرده می‌شود

چرا دی‌آندریا برای رهبری عملیات‌های ضدایرانی سیا انتخاب شد

اگرچه دی‌آندریا نقاط ضعفی هم در کارنامه خود دارد، اما نقاط درخشان پرونده او نظیر کشتارهای پهپادی در پاکستان و یمن، عملیات ترور بن‌لادن و همین‌طور ترور عماد مغنیه در سوریه (به عنوان فرمانده‌ای که آمریکایی‌ها معتقدند تحت حمایت مستقیم ایران بود) موجب شده تا مقامات سیا علاقه زیادی به او پیدا کنند. به همین دلیل هم تنها دو سال بعد از آن‌که دی‌آندریا سال ۲۰۱۵ از سِمت ریاست مرکز مبارزه با تروریسم سیا کنار گذاشته شد، مسئولیت جدیدی برای او دست و پا کردند.

«آیت‌الله مایک» در حالی ۹ سال تمام رئیس مرکز مبارزه با تروریسم سیا بود که رؤسای قبلی این مرکز هیچ‌یک نتوانسته بودند حتی ۳ سال، در این سمت باقی بمانند. همکاران دی‌آندریا او را فردی سخت‌کوش و متعهد معرفی می‌کنند که پیش از طلوع آفتاب سرِ کارش حاضر می‌شد و گاهی حتی شب را هم در دفتر کار می‌خوابید و به خانه‌اش نمی‌رفت. البته همین عادت موجب شد تا در این مدت دوباره به کشیدن سیگاری روی بیاورد که ۱۰ سال بود آن را کنار گذاشته بود.

در طرف دیگر، زیردستان «شاه‌زاده تاریکی» خاطرات خوشی از او ندارند، بلکه او را بیش‌تر با فحاشی و ناسزاگویی، سخت‌گیری و سرکوفت، و این اعتراض دائمی می‌شناسند که «تا حالا کاری به افتضاحی کارِ تو ندیده‌ام.» البته حتی زیردستان دی‌آندریا هم اعتراف می‌کنند که کم‌تر کسی به اندازه او تخصص و تجربه دارد؛ اعترافی که میان زیردستان و مقامات مافوق دی‌آندریا مشترک است. اگرچه مقامات مافوق «راجر» هم او را فردی تندخو، گستاخ و سرکش توصیف می‌کنند.

بعید نیست همین ویژگی‌های شخصیتی و شغلی دی‌آندریا، ترامپ را مجاب کرده باشد تا او را برای برخورد با کشوری منصوب کند که رئیس‌جمهور آمریکا آن را «دولت تروریستی شماره یک» در جهان توصیف می‌نماید. کارشناسان آمریکایی معتقدند این تصمیم ترامپ می‌تواند با هدف قدرت‌نمایی مقابل ایران هم اتخاذ شده باشد. اکنون باید منتظر ماند و دید انتخاب دی‌آندریا چه تغییراتی را در رویکرد آمریکا مقابل ایران ایجاد خواهد کرد.

در حالی که اوباما به روش نرم به دنبال مقابله با ایران بود، به نظر می‌رسد ترامپ روش‌های سخت‌تری را انتخاب کرده است

دی‌آندریا طی سال‌های خدمتش در سیا نشان داد مرد روزهای سخت است و ترامپ هم می‌داند مقابله با ایران، احتمالاً بزرگ‌ترین و دشوارترین چالش پیش روی دولت اوست. هرچه باشد آمریکا در ایران سفارت ندارد و جمهوری اسلامی هم طی تاریخ حدود ۴۰ ساله روابط با آمریکا نشان داده که همواره در مقابل افرادی که تصور کند ممکن است برای واشینگتن کار کنند، هوش‌یار و مراقب است.

با این وجود، «مایکل مورل» معاون سابق مدیر سیا دی‌آندریا را «یکی از بهترین مأموران اطلاعاتی نسل خود» توصیف می‌کند. هم‌چنین «رابرت ایتینگر» از وکلای سابق سیا، دی‌آندریا را برای مدیریت عملیات‌های ضدایرانی سیا مناسب می‌داند و می‌گوید که وی «می‌تواند برنامه به شدت تهاجمی را مدیریت کند، اما به شکلی بسیار هوشمندانه.» ایتینگر در پاسخ به این سؤال که آیا انتصاب دی‌آندریا به سمت جدیدش به معنای آن است که ترامپ موضعی تهاجمی‌تر را نسبت به اوباما در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد یا نه، می‌گوید: «فکر نمی‌کنم این برداشت، اشتباه باشد.»

نکته آخر، این‌که دی‌آندریا از نظر مقامات امنیتی آمریکا هم‌چنان یک «مأمور مخفی» است و تا این لحظه هم هیچ‌یک از نهادهای رسمی درون دولت آمریکا یا سازمان سیا تأیید نکرده‌اند که مایکل دی‌آندریا به عنوان رئیس اتاق عملیات سیا علیه ایران منصوب شده است[۲۰]. آن‌چه در این گزارش خواندید، برگرفته از اطلاعات خبرگزاری‌های مختلف و نهادهای ژورنالیستی و تحقیقاتی آمریکایی است.

اروپای مرکل در مقابل آمریکا و انگلیس

جهان > اروپا - دونالد ترامپ در سفر اخیر خود به اروپا، با موضعگیری‌هایش آب پاکی را روی  دست اروپایی‌ها ریخت تا نزدیک‌ترین متحدان آمریکا به این نتیجه برسند که دیگر نباید چشم به حمایت‌های این کشور داشته باشند.

سخنان بی‌پرده رئیس‌جمهور آمریکا در انتقاد از اروپا، باعث شد تا سرانجام صدایی هم از اروپا بلند شود. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، شامگاه یکشنبه در سخنانی بی‌سابقه در جمع هوادارانش در مونیخ گفت: «اروپا دیگر نمی‌تواند روی متحدان انگلیسی و آمریکایی‌اش حساب کند. دوره تکیه کردن به دیگران گذشته است؛ این را من ظرف چند روز گذشته کاملا تجربه کرده‌ام. آینده اروپا را باید خودمان بسازیم.»

اشاره مرکل به «چند روز گذشته» به همان سفر دونالد ترامپ به اروپا بازمی‌گردد. مرکل و ترامپ طی 3روز یعنی از روز پنجشنبه تا شنبه گذشته، دست‌کم در 3نشست سر یک میز رو در روی هم قرار گرفتند؛ رویارویی که گفته می‌شود در سومین نشست یعنی نشست گروه هفت در جزیره سیسیل ایتالیا به دعوای لفظی میان این دو هم رسید.

آمریکا 4‌ماه گذشته را در تلاطم تنش‌های داخلی بوده و جهان کمتر نشانه‌ای از برنامه‌های دولت جدید این کشور در زمینه سیاست‌خارجی را شاهد بوده است. بی‌برنامگی در سیاست خارجی آمریکا باعث شد تا حتی زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری جیمی کارتر پیش از مرگش در پستی توییتری این سؤال را مطرح کند که «آمریکا اساسا این روزها سیاست خارجی هم دارد؟» سفر هفته گذشته دونالد ترامپ به خاورمیانه و سپس اروپا به‌عنوان نخستین سفر خارجی او در قامت رئیس‌جمهور آمریکا اما نخستین نمود سیاست‌خارجی این کشور بود.

در اروپا و در نشست ناتو در بروکسل او به تندی سخن گفت و اعضای ناتو را به‌خاطر پرداخت نکردن سهمشان از هزینه‌های دفاعی سازمان مورد سرزنش قرار داد. اما مهم‌تر از این، بی‌توجهی ترامپ به ماده5 پیمان آتلانتیک شمالی بود که حمله به یکی از اعضای این پیمان را حمله به همه اعضا تلقی می‌کند. این ماده در طول عمر 68ساله ناتو تنها یک‌بار و آن‌هم در حمایت از آمریکا پس از حوادث 11سپتامبر2001 به‌کار گرفته شده است.

در چارچوب این ماده بود که اعضای ناتو نیروهای خود را در کنار نیروهای آمریکایی برای حمله به افغانستان وارد عمل کردند. ترامپ چند ساعت بعد در همان شهر بروکسل و در جمع سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا بار دیگر به میزبانانش تاخت و به‌خصوص رویکرد تجاری آلمان در قبال آمریکا را «بد و خیلی بد» خواند. او وعده داد که به‌زودی محدودیت‌هایی برای فروش خودروهای آلمانی در خاک آمریکا تعیین کند.

اما رویارویی واقعی در نشست هفت کشور صنعتی جهان موسوم به گروه هفت در ایتالیا اتفاق افتاد. بحث‌ها بر سر مسائل مختلف به‌خصوص موضوع تغییرات آب‌و‌هوایی و توافق پاریس میان ترامپ و رهبران فرانسه، آلمان، انگلیس، ایتالیا، کانادا و ژاپن آنقدر بالا گرفت که رسانه‌های اروپایی از عبارت «یک علیه شش» استفاده کردند. مرکل اما در میان هوادارانش ترجیح داد از عبارت «شش علیه یک» استفاده کند و ترامپ را چهره‌ای منزوی در جمع رهبران کشورهای صنعتی جهان نشان دهد. مرکل تأکید کرد که مذاکره با ترامپ «ناامیدکننده» بوده است.

  • آغازی بر پایان یک اتحاد

تکیه اروپا به آمریکا در چارچوب اتحادی بود که در دنیای پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. حمایت اقتصادی دولت وقت آمریکا از کشورهای اروپایی، در چارچوب «طرح مارشال» که از آن به‌عنوان موفق‌ترین طرح سیاست خارجی آمریکا در فضای پس از جنگ جهانی دوم یاد می‌کنند شکل گرفت. طرح مارشال از سوی جورج مارشال، وزیر خارجه وقت آمریکا و با هدف بازسازی کشورهای اروپایی ارائه شد و شامل کمک آمریکا برای احیای اقتصاد از میان رفته اروپا بود. این اتحاد اقتصادی سپس با اتحادی دفاعی و نظامی در قالب ناتو گره خورد.

پایان دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما در آمریکا و به قدرت رسیدن دونالد ترامپ را بسیاری پایانی بر رهبری آمریکا در جهان می‌دانستند. ترامپ بارها در دوران رقابت‌های انتخاباتی دلیل وجودی اتحادیه اروپا را زیر سؤال برد و از خروج انگلیس از این سازمان حمایت کرد. او همچنین در انتقاد از حضور آمریکا در نقاط مختلف جهان بسیار سخن گفت و دولت باراک اوباما را مورد انتقاد قرار داد. موضعگیری‌های ترامپ در سفر اخیرش به اروپا تأییدی بود بر تحلیل‌ها در مورد سیاست او برای کاستن از نقش آمریکا در جهان.

گویا باید پذیرفت که صدای ترک‌برداشتن اتحاد اقتصادی و نظامی اروپا و آمریکا اکنون پس از 7دهه با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا رفته رفته شنیده می‌شود. این واقعیت را مرکل برای نخستین‌بار با صراحت بیان کرد: «آن اتحادی که میان کشورهای غربی در دنیای پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود اکنون با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا به‌شدت آسیب دیده است.»

  • چشم اروپا به مرکل

حدود 5‌ ماه پیش باراک اوباما در چارچوب آخرین سفر خارجی‌اش به آلمان رفت؛ جایی که نخستین مقصد سفر خارجی او به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا در سال2008 هم بود. آن زمان چهره جانشین او در کاخ سفید هم مشخص شده بود و بسیاری می‌دانستند که دونالد ترامپ نه می‌تواند و نه تمایلی دارد که جهان لیبرال غرب را رهبری کند.

در چنین شرایطی تنها گزینه باقیمانده کسی نبود جز آنگلا مرکل، رهبر بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا. مرکل از سال2005 قدرت را در آلمان در دست داشته و 4‌ماه دیگر در انتخابات سراسری دوباره محبوبیتش را به بوته آزمایش خواهد گذاشت. نظرسنجی‌ها از پیشتازی او از رقبای سوسیال دمکراتش حکایت دارند.

تقویت جایگاه مرکل در آلمان و قدرت بلامنازع آلمان در اروپا او را به قدرتمندترین رهبر اروپایی تبدیل کرده است. این در حالی است که 2کشور بزرگ دیگر اروپایی یعنی انگلیس و فرانسه این روزها با چالش‌های متعدد اقتصادی و امنیتی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند و توانایی رهبری اروپا را ندارند.

مرکل در سخنرانی اخیرش خود را برای رهبری اروپا چندان بی‌انگیزه هم نشان نداده است. او بار دیگر ضمن انتقاد از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا اعلام کرد که آماده است به فرانسه کمک کند تا «احیا» شود. او سخاوت آلمان‌ها را هم در برابر مواضع سختگیرانه ترامپ قرار داد و گفت: «آلمان هرکجا لازم باشد، به دیگر کشورها کمک می‌کند.» مرکل در میان هیاهوی هوادارانش با صدای بلند گفت: «آلمان زمانی حالش خوب است که حال اروپا خوب باشد.»